علی نازمعلی نازم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

علی گوگولی

اولین تجربه مسافرت خارج از کشور

1395/7/2 13:38
نویسنده : مامان راحله
196 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گل مامان، عشقم تموم عمر و جونم شدی، نمیدونم همه مامان ها بچه هاشون رو اینقدر دوست دارن یا من شورشو درآوردم؟خندونک هر روز که میگذره بیشتر بهت وابسته میشم، تازگی ها هام کلی شیطون و یکمی شلوغ شدی و دیگه بیست و چهار ساعت دنبالت بدو بدو میکنم ولی اینم از شیرینی ها و قشنگی های بچه داریه مگه پسر کوچولوی من چند بار تو عمرش بچگی میکنه؟ پس پسرم تا میتونی خوشحال باش و بخند و بازی کن چون فقط یکبار بچگی میکنی

 

جونم برات بگه بالاخره تونستیم تصمیم مون رو بگیریم و یه سفر خارج از کشور بریم バイバイ のデコメ絵文字  ، سفر به کشور پهناور روسیه و شهر مسکو، شهری که قرار بود شش سال پیش ماه عسل بریم ولی چون از نظر زمانی زمستون اونجا بود نشد بریم و قسمت این بود که بریم شرق آسیا، ولی این کشور خیلی قشنگ تر و تاریخی تر بود، و قسمت قشنگش این بود که تو هم همراه ما بودیniniweblog.com و سفرمون رو زیباتر و به یاد موندنی تر کردی.

روز یازده شهریور با ماشین خودمون به سمت تهران راه افتادیم چون پروازمون از فرودگاه امام خمینی بود، رسیدیم خونه آدا و یه شب موندیم اونجا، طبق معمول چون جای خوابت عوض شده بود تا صبح نخوابیدی و هی بیدار شدی و تو خونه بدو بدو میکردی با اینکه خیلی خسته بودی ولی فقط از ساعت دوازده تا دو خوابیدی بعدش بیدار شدی و اونقدر بدو بدو کردی که بیچاره آدا هم نتونست بخوابه، دیگه مجبور شدیم پاشیم و چراغها رو روشن کنیم و بیدار بمونیمگریه با اینکه داشتم از خستگی بیهوش میشدم ولی دیگه بیدار شدم، وسایل رو آماده کردم ساعت چهار صبح سمت فرودگاه راه افتادیم، تا مدارکمون رو چک کنن توی کاسکه خوابیت برد و پای هواپیما بیدار شدی، خیلی از هواپیما خوشت اومده بود و برات جالب بود ، صبحانه رو خوردی و شروع کردی به بدو بدو،به همه جای هواپیما سرک کشیدی کم مونده بود بری داخل کابین خلبان، حسابی شلوغ کردی ولی مهماندارهای مهربون برات اسباب بازی آوردن و باهات نقاشی کشیدن،سه ساعت و نیم زمان پروازمون بود ،بالاخره رسیدیم و تو دوباره تو بغلم خوابیت برد

کلا همه چی عالی و قشنگ بود،هوا یکم خنک تر از ایران بود و دو روز هم بارون میومد ولی خدا رو شکر چیزیت نشد، درسته یکم با وجود تو اذیت شدم ولی خب به قشنگی های این مسافرت میارزید واقعا شهر زیبا تاریخی و عالی بود و یه خاطره موندگار تو ذهن ما شد، ایشالاه روزی برسه که بزرگتر  و عاقل تر بشی و برای تحصیل یه همچین جایی رو انتخاب کنیآرام

اینم عکسهای مسافرتمون:

 

 

 

فرودگاه امام خمینی که داری از بیخوابی بیهوش میشی

 

 

اینجا هم داخل هواپیما داری با ماشین کوچولوهات بازی میکنی

 

 

 

 

 

 

وقتی از کالسکه ات میزاشتیم پایین فقط میدویدی این ور اونور و غیر قابل کنترل میشدی واسه همین تو اکثر عکسات داخل کالسکه هستی

 

 

علی در میدان سرخ کلی با کبوتر های روی زمین بازی کردی:

 

روبروی کلیسای سنت باسیلی هوا ابری بود ولی کاملا بهاری و ملایم بود 天気だよ。雨 のデコメ絵文字 

 

اینجا بعد از خواب دو ساعته تو کالسکه بیدار شدی و کیف میکنی برا خودت

 

یه شب هم با کشتی رفتیم روی رودخانه بزرگ مسکو شام خوردیم، اینجا داری از منو غذا انتخاب میکنیخنده

 

 

 

 

خیابان آربات

 

اونقدر شیطنت کردی و اصرار داشتی بیایی پایین از کالسکه ات که از حرص کفشها و جورابهاتو درآوردیچشمک

مرکز خرید کیفسکایا، متاسفانه نتونستم برات چیزی بخرم چون همه اجناس به شدت گرون بودنغمگین

در حای خوردن بلوبری، عاشقش شده بودی ハート のデコメ絵文字

 

یه کلیسای قشنگ و قدیمی که به دستور استالین ساخته شده بود( شیرینی هایی که از صبحانه کش رفتم رو خیلی دوست داشتیسکوت)

 

یه پارکی بود نزدیک دفتر ولادیمیر پوتین خیلی سرسبز بود، همچنان در کالسکهخندونک

 

روبروی هتلمون:

 

روبروی مقبره لنین

 

بعد از برگشتنمون حدود یک هفته فقط گرفتی خوابیدی، ハート のデコメ絵文字صبح ها تا ساعت یازده و بعد از ظهرها تا ساعت شش

بدجوری خسته شدی بودی گلم،ایشالاه همیشه به مسافرت و گردش


 

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی گوگولی می باشد