جشن دندونی
پسرکم، ناز مامان، پنجشنبه بالاخره تونستم برات جشن دندون بگیرم، یکم حال هر دومون بهتر شده بود، فوری خونه رو تزیین کردیم و جشنتو گرفتیم، فدای دندونای خوشگلت. خیلی پسر خوبی بودی و خیلی با مامان همکاری کردی، قربونت برم که اصلا اذیت نکردی، قبل از شام هم خاله لعیا خوابوندت تا خسته نشی و سرحال باشی
باز هم طبق معمول مامان جون حسابی کمکم کرد وگرنه خودم به تنهایی نمیتونستم، دستش درد نکنه و خوش به حال تو که همچین مادربزرگی داری. اینجا عکسای پنجشنبه رو میزارم، گلم تو اینجا دقیقا ده روزه که توی نه ماهگیت هستی
اینا هم آش دندون هستن که با کمک مامان جون درست کردیم:
مهلا جونم برات کلاه دندون درست کرده بود که اصلا نمیزاشتی رو سرت بمونه و برش میداشتی، اینجا به زور یه لحظه رو سرت نگه داشتی:
و شام که به صورت سرپایی سرو شد:
و در آخر مراسم کیک که جنابعالی دستتو کردی توش
اینجا هم دیگه خسته شده بودی و همش خمیازه میکشیدی
دست همه مهمونها درد نکنه که زحمت کشیدن و برای پسر گلی ام کادو آوردن