بدون عنوان
امروز که این مطلب رو مینویسم رسیدیم به نیمه های ده ماهگیت، کم کم داریم به تولدت نزدیک میشیم و من هنوز هیچ برنامه ای ردیف نکردم وقتی یاد پارسال میوفتم قند تو دلم آب میشه، پارسال اینموقع خیلی استرس داشتم و عجله برای اومدنت، پیش خودم میگفتم یعنی چجوریه؟ شبیه کیه؟ چند کیلوه؟ خیلی نگران بودم، بعضی وقتا که خودتو لوس میکنی یا ادا درمیاری یاد پارسال میوفتم، از شیطنتهای این ماهت هر چی بگم کم گفتم، از همه مهمتر اینکه چهارتا دندونهای بالاییت دارن یکجا درمیان و خیلی خیلی اذیتت میکنن، دوتا پیش و دوتا نیش ها، فقط یه لایه نازک پوست لثه ات روشون رو پوشونده، از زیر کاملا مشخص ان، شبها اصلا خواب درست و حسابی نداری، ده دقیقه به ده دقیقه بیدار میشی و...
نویسنده :
مامان راحله
17:57