علی کوچولوی من به روایت تصویر
علی غنچه مامان، پسر طلا، شیرین تر از قند و عسل و نبات و مربا، تمام عشق و امید مامان که نفسهام به نفسهاش بنده از تولد تا الان
بلافاصله بعد از تولد
ساعتی بعد از تولد
دو ساعت بعد از تولد، مامان جون تازه از راه رسیده و ناراحت از اینکه چرا دیر بهش خبر دادیم؟
اینم گلی که بابایی برامون آورده
روز دوم تولد
روز یازدهم تولد، داریم آماده میشیم بریم خونه مامان جون، برای یکی دو ساعت ما سه تایی تنها بودیم چون مامان جون زودتر رفته بود منم داشتم از ترس سکته میکردم، میترسیدم به تنهایی نتونم از عهده مراقبت از تو بربیام، عوضش کلی عکس سه نفره گرفتیم.عکس خانوادگی
اینجا هم داری شعار میدی
چشمک میزنی
وزن پایان دو ماهگی:5/400 قد : 57 دورسر:37
قهقهه های سه ماهگیت
21 فروردین تولد مانیا ، دو روز مونده سه ماهت رو تموم کنی
وقتی از دستات میگیرم آروم بلند میشی
زرافه سواری
واکسن چهارماهگی،
اینجا هم تب کرده بودی
پایان چهارماهگی وزن:7/200 قد:64 دورسر:41
اینجا28 اردیبشهت، تولد منه و تو اینجا پنج روزه تو پنج ماهت هستی
اون بالش صورتی زیر سرت هم مال نوزادیه منه مامان جون تازه نگهش داشته برای نی نی ام
فدای خنده هات! جوجه پنج ماهه من
به این حالت میگیم نازنازی شدن هر وقت خوابت میاد نازنازی میشی
واکسن شش ماهگی
در پایان شش ماهگی وزن:8/700 قد :68 دورسر:43/5
تلاش های اولیه برای چها دست و پا رفتن
ای جانم
اینجا هم 23 مرداد پایان هفت ماهگیته گل پسرم
شبها کم کم داره خنک میشه