علی نازمعلی نازم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

علی گوگولی

یک سالگی ات

1394/11/5 21:25
نویسنده : مامان راحله
357 بازدید
اشتراک گذاری

علی جونم، میخوام یکم از کارها و شیطنت هایی که تو یک سالگیت میکنی بگم، اول از همه و البته مهمترینش راه رفتن شماست! ازهفته بعد از تولدت یعنی دقیقا در سن یک سال وهشت روزگی، قشنگ شروع کردی به راه رفتن، دیگه مثل قبل زود زود نمیوفتی و قوی و با صلابت پاهای کوچیکت رو میزنی به زمین و راه میری، دستت رو میزاری رو زمین و یا علی، بلند میشی و راه میری، خیلی با مزه میشی چون همش از صبح تا آخر شب رو پاهاتی و در رفت و آمد،گاهی میزارم رو صندلیت تا یکم استراحت کنی، موندم چطور خسته نمیشی؟ همش ازاین اتاق به اون اتاق، از آشپزخونه به پذیرایی، از پذیرایی به اتاق خواب....همش یکریز میری و میایی!دیگه کم کم دلم برای چهار دست و پا رفتنت تنگ میشه، وقتایی که میگفتم علی اومدم بخورمت و تو با سرعت هرچه تمام چهاردست و پا میرفتی و منم دنبالت میکردم و میگرفتمت ، خب باید قبول کنم که دیگه داری بزرگ میشی و وارد مرحله جدیدی از زندگیت میشی!

دو سه روز پیش هم شروع کردی به جابجایی وسایل، مثلا کوسن های روی مبل رو میبری اتاق خواب و وسایل اتاق خواب رو میاری به پذیرایی! یا مثلا ظرف پلاستیکی فریزر رو بعد از کلی گشتن تو لباسشویی پیدا میکنم و شونه بابایی تو سطل رخت چرکها پیدا میشه و شارژر موبایل من توی کابینتمتفکرمتفکرمتفکرمتفکر

مهارت دیگه ای که تقریبا از یکی دو ماه پیش شروع کردی و حالا حسابی یاد گرفتی،اشاره کردنه، هر چیزی رو میخوای، یا میخوای منظورت رو بفهمونی قشنگ اشاره میکنی طرفش

علی جوجو ها کو؟

علی جیز (چراغ) کو؟

آقا کرمه رو نشون بده

نی نی رو نشون بده

مهارت دیگه ات که خیلی خوب یادگرفتی شناختن اعضای بدنه،فعلا چهار تا عضو دست و پا و زبان و مو رو یاد گرفتی، البته بعضی وقتها هم که میپرسم علی جیش کو؟ خم میشی و پوشکت رو نگاه میکنی

علی پاهات کو؟

علی موهات کو؟

علی دستات کو؟ دستات رو میاری جلو و باز و بسته میکنی

علی زبونت کو؟

کار دیگه ای که این اواخر زیاد انجامش میدی اینه: هر وقت صدای اذان میاد از بیرون یا از تلویزیون صدای اذان یا قران میاد فوری دستاتو به حالت دعا میاری بالا، البته این کار رو از بابایی یاد گرفتی،یا هر وقت من یا بابایی برای نماز آماده میشیم بدو بدو میایی و روبرومون وایمیستی و فوری دستها میره بالا!!!!! تازگی ها سجده هم میری منتها مهر رو لیس میزنیچشمک

الو میکنی

 

و پشت خط خبر ناگوار بهت میدنتعجب

ناز کردن رو هم خوب یاد گرفتی، میگم مامانو ناز کن میایی و آروم دستتو به سرم میکشی، واییییی چه کیفی میکنم و تمام خستگی هام از تنم میره، اینجا هم آلوین رو ناز میکینی، عروسک بسییییییار محبوبت

 و یک کار خطرناک، باید از این به بعد در ورودی رو قفل بزنمنه

مامان و بابا رو قشنگ میگی، منتها به جای بابا، باع میگی، اونم با تلفظ شدید"ع" مامان رو هم وقتهایی که بهم لازم داشته باشی میگی، مثلا وقتی خوابت میاد و گریه میکنی، وقتی هم صدای کلید در رو میشنوی بدو بدو خودتی میرسونی پشت در و میگی "باع"

تازگیا یه چیزی هم که یاد گرفتی اینه که میخوای خودت غذا بخوری، به زور قاشق رو از دستم میگیری و میکنی تو ظرفت و همه جا رو کثیف میکنی، منم یه ذره غذا میزارم نوک قاشق و هدایت میکنم سمت دهنت، فکز میکنی خودت خوردی، از ذوق فوری برا خودت کف میزنی، ای جانم فدات بشم که اینقدر خوردنی و شیرین هستی

دیروز به مناسبت اولین قدمهای پسرم کیک شکلاتی پختم تا دهنمون رو بخاطر این اتفاق زیبا شیرین کنیم، البته باز هم باتاخیرچشمک

اینم کیک شکلاتی مامان پز، با طرح رد پای علی! البته ببخشید دیگه رد پاش یکم....حااااالااااااخندونک

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سیما
10 بهمن 94 14:22
چه پسر دوست داشتی /خوشگلی خیلی دوست دارم علی جون/مامان جونش حتما از طرف من ببوسینش
مامان راحله
10 بهمن 94 14:50
ممنونم عزیزم چشماتون خوشگل میبینه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی گوگولی می باشد