کاکتوس
وای پسرم فند عسلم، مامان فدات بشه، دیروز یه اتفاق بد برات افتاد. منو بابایی تو رو بردیم تو بالکن کنار گلها تا ازت عکس بگیریم،همین که تو رو گذاشتم کنار گلدونها، فوری دست دراز کردی و از بین اونهمه گل خوشگل کاکتوس رو انتخاب کردی!!!!! تیغ های ریزش رفت تو دستت و حسابی دردت اومد. بدجور گریه میکردی و با هیچ چیز آروم نمیشدی . فوری آوردمت تو خونه و زیر چراغ تیغ ها رو از دست خوشگلت درآوردم ولی اجازه نمیدادی بقیه اش رو دربیارم. همش گریه میکردی و دستتو باز بسته میکردی. بالاخره بابایی محکم دستت گرفت تا تکونش ندی و من بتونم تیغ ها رو دربیارم، خلاصه دستتو شستمو و رفتیم بیرون تا توی ماشین بخوابی، خوشبختانه تو ماشین زودی خوابت برد و من راحت دس...
نویسنده :
مامان راحله
17:09